محل تبلیغات شما



چ خدای دوست داشتنی دارم چقدر هوامو این روزها داره گاهی فکر میکنم کل جهان رو رها کرده و دغدغه اش فقط خوشحال کردن و کمک کردن بمن برای عبور از این مرحله از زندگیمه خدای مهربونم تورو نداشتم .آره من تمام مشکلاتم بخاطر این بود که تورو نداشتم الان که دارمت الان که دستمو گرفتی چقدر خوشبختم تو نشنونم دادی رسیدن به آرزوهام چقدر راحت بود تو برام خونه خریدی تو بدون اینکه ذره ای تلاش کنم شرکت رو ساختی تو بدون اینکه من اذیت بشم بهم این قدرت رو دادی که صبح تا شب بدون
زده زیر گریه میگم چطوری پسرم میگه خواب دیدم یه زنبور نیشت زد میگم زنبور؟ خب زنبور اگه نیشم بزنه یکم جاش باد میکنه میگه نه آخه تو مردی و باز گریه میکنه دوساعت به همین بهانه تو بغلم وول خورده وروجک تا آروم شده ****** صدای موزیک غمگین توی ماشین مامان خوش صدایی که با تمام احساس داره همراه آهنگ میخونه اما ناگهان دلبندم میزنه زیر گریه چیه مامانی چی شدی سرت خورد به شیشه؟ دستت چیزی شد؟ میگه نه من نمیخوام بزرگ شم میگم چرا میگه اگه بزرگ شم تو میمیری ماشین زدم کنار و
روزی که ازش جدا شدم بهش گفتم من از تمام حق حقوق خودم میگذرم اما سر حق بچه ام با کسی معامله نمیکنم قرار شد به عنوان پدر مسئولیت مخارج بچه رو قبول کنه و توی دادگاه گفت همه مخارجش رو میپردازم بماند که از خرداد تا شهریور که اصلا نپرداخت برای سال اول زحمت بسیاری بر دوشش بود و ماهی 400به عنوان خرج بچه براش واریز میکرد سال دومم با بیان اینکه من ندارم اگه داشته باشم بیشترش میکنم همون 400 تومان رو میریخت در صورتی که فقط پول مهد و رفت و آمد پسرم ماهی500در میومد خورد
هنوزم که هنوزه گاهی یه چیزایی عین برق از جلو چشمام رد میشه خاطراتی که هیچ کدومش مزه شیرین نداره.و کامم رو یاداوریش تلخ میکنه شب اول ازدواجم فهمیدم مشکل جنسی داره و تا 4 سال باکره بودم و بدون اینکه بزارم کسی چیزی بفهمه وقتی شب 20تم ازدواجم جرئت کرد اومد کنارم خوابید و شب دچار تشنج شد و مجبور شد بهم بگه که صرع داره مشکلات مالی فراوونی که داشت و من مجبور بودم دو شیفت کار کنم و اون عین خیالشم نبود خیانتی که دیدم و شخصیتم جلوی همه خرد شد وقتی منو به یه زن
بعد از خریدن خونه باب دلم و همونجوری که دلم همیشه میخواست حالا درگیر تجهیز کردنشم کارای خیلی مردونه ای دارم تجربه میکنم خرید پکیج خرید کولر هماهنگی با کابینت کار و . و . من این روزا رو ابرام .خوشحالم. و شکست ناپذیر هیچ چیزی نمیتونه جلوی پیشرفت من و رسیدن به اهدافمو بگیره
از وقتی جدا شدم سعی میکنم مسیر رفت و امدم از محله اونها نباشه نمیدونم اونروز چی شد از اون کوچه رد شدم اما جلوی در خونه شون خشکم زد یه پارچه سیاه و صدای جیغ یه زن و یه مرد سیگاری جلوی در ازش پرسیدم چی شده؟گفت آمحمود مرده.گفتم کی؟گفت صابخونه صابخونه ماشین رو خاموش کردم و 10دقیقه ای بیرون واستادمحسی میگفت برو داخل خونه و حسی میگفت نه اون پیرمرد خیلی طاقت اورده بود اینقدر بهش بی محبتی و ظلم شده بود که وقتی دستش رو میبوسیدم یا صورتشو گریه میشد و تعجب میکرد

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود فیلم بازی نرم افزار|ناز 98 طرحی از آمیختگی احساس